۱۳۹۷/۰۱/۱۱

«فلسفه‌ی بدترين»

به نظر می‌رسد که «بدبينی» از واژه‌های ازپيش‌بوده‌يی‌ست که بعدها در برابرِ ترمی بيگانه ـــ که برابری در فارسی نداشته چون بيانگرِ مفهومِ تازه‌يی بوده که از جايی ديگر می‌آمده ـــ به کار رفته است. دهخدا «بدبينی» را «به بدگمانی نگريستن در امری يا در همه‌ی امور» تعريف می‌کند، و «بدبينی کردن» را برابرِ «عيب‌جويی کردن» گزارش می‌کند چنان که شاهدی از گرشاسب‌نامه می‌آورد.
با اينهمه، «بدبينی» برابرِ رضايت‌بخشی برای pessimism در کاربردِ فلسفی‌اش نيست: دستکم، به نظر می‌رسد که pessimist جهان را صرفاً بد نمی‌بيند ـــ در برابرِ «بهترينِ همه‌ی جهانهای ممکن»، آن را بدترينِ همه‌ی جهانهای ممکن می‌بيند. و اين نشانگری را در ريشه‌شناسی‌ی واژه نيز می‌توان يافت: به گزارشِ فرهنگِ ريشه‌شناسی‌ی آنلاين، pessimism نخست در ۱۷۹۴ به معنی‌ی «بدترين وضعِ ممکن» به کار رفته، از لاتينِ pessimus به معنی‌ی «بدترين»، و بعدها، در ۱۸٣۵، از آلمانی‌ی Pessimismus (شوپنهاؤر، ۱۸۱۹)، به معنی‌ی آموزه‌يی فلسفی. در نمونه‌يی همروزگار، يوجين تکر pessimism را «فلسفه‌ی بدترين» می‌خواند همچنان که از «موسيقی‌ی بدترين» می‌گويد، و خودِ «بدترين» را همچون مفهومی بنيادين در گزارشِ آن فلسفه به کار می‌گيرد.
و همچنين است optimism، از لاتينِ optimus به معنی‌ی «بهترين»‌، که در کاربردِ فلسفی‌اش فراتر از «خوشبينی‌»ست و بهين‌بينی برابرِ بهتری برای آن می‌بود (نيز بسنجيد با «بهين»‌ برای optimal، «بهينه»‌ برای optimum و «بهين‌سازی» يا «بهينه‌سازی» برای optimization). شايد بتوان، به مدلِ صفتِ عالی‌ی بهين، از «بد» صفتِ عالی‌ی بَدين را ساخت و به همين شيوه pessimism را به بَدين‌بينی ترجمه کرد (اينهمه اگر «ـبينی» را برای ism- بپذيريم).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر